جدول جو
جدول جو

معنی پناه بردن - جستجوی لغت در جدول جو

پناه بردن
پناهیدن یا بکسی یا چیزی پناه بردن، پناه گرفتن بوی التجا ملتجی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پناه بردن
پناهنده شدن، برای مثال پناه می برم از جهل عالمی به خدای / که عالم است و به مقدار خویشتن جاهل (سعدی۲ - ۶۵۴)
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
فرهنگ فارسی عمید
پناه بردن
Resort
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پناه بردن
прибегать
دیکشنری فارسی به روسی
پناه بردن
zurückgreifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
پناه بردن
звертатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پناه بردن
uciekać się do
دیکشنری فارسی به لهستانی
پناه بردن
求助
دیکشنری فارسی به چینی
پناه بردن
recorrer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پناه بردن
ricorrere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پناه بردن
recurrir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پناه بردن
recourir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پناه بردن
toevlucht nemen
دیکشنری فارسی به هلندی
پناه بردن
พึ่งพา
دیکشنری فارسی به تایلندی
پناه بردن
mengandalkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پناه بردن
لجأ
دیکشنری فارسی به عربی
پناه بردن
सहारा लेना
دیکشنری فارسی به هندی
پناه بردن
לפנות
دیکشنری فارسی به عبری
پناه بردن
頼る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پناه بردن
의지하다
دیکشنری فارسی به کره ای
پناه بردن
başvurmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پناه بردن
kutafuta msaada
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پناه بردن
আশ্রয় নেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
پناه بردن
پناہ لینا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پناه کردن
تصویر پناه کردن
در حمایت کسی یا چیزی در آمدن زنهار خواستن پناه بردن التجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پناه کردن
تصویر پناه کردن
پناهنده شدن، پناه بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه بردن
تصویر خانه بردن
غارت کردن، دزدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنجه کردن
تصویر پنجه کردن
پنجه افکندن، پنجه در زمین فشردن، ثبات قدم نمودن، قبض کردن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
گریختن، گریزانیدن پراکنده ساختن متفرق گردانیدن پراکنده ساختن متفرق گردانیدن، خاموش کردن، دفع و محو کردن، منکر شدن، عاجز گردیدن، عاجز گردانیدن، نرم ساختن، نومید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه بردی
تصویر پنبه بردی
لوئی پنبه بردی قنصف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پناه دادن
تصویر پناه دادن
در پناه کسی در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پناه آوردن
تصویر پناه آوردن
پناهیدن پناه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام بردن
تصویر پیام بردن
رساندن پیغام (کتبی یا شفاهی) ادا رسالت کردن پیام رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پناه آوردن
تصویر پناه آوردن
پناهیدن، به کسی یا جایی پناهنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنبه کردن
تصویر پنبه کردن
رشته ای را باز کردن و به صورت پنبه درآوردن، کنایه از پراکنده کردن، متفرق ساختن، برای مثال پنبه کنم لشکرشان را چنان / کز تنشان پنبه شود استخوان (امیرخسرو - مجمع الفرس - پنبه کردن)، کنایه از نرم کردن، کنایه از عاجز کردن
فرهنگ فارسی عمید